سنگبنای ایجاد بزرگترین و متنوعترین باغ گیاهشناسی کشور وابسته به مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع وزارت جهاد کشاورزی در دهه ۴۰ گذاشته میشود؛ باغی که به دستور محمدرضاشاه پهلوی در زمینهای استپی کوهپایههای البرز جایی در نزدیکی پارک چیتگر با نام باغ «آریامهر» ساخته میشود، با تلاش، مداومت و پیگیری گروه بزرگی از مهندسان، تکنسینها، باغبانان و محققان ایرانی پس از ۵۰ سال به ثمر مینشیند و در سال ۹۴، درهای آن به روی عموم باز میشود. پروژهای عظیم که هدف آن حفظ تنوع زیستی ایران و معرفی رویشگاههای ایران و جهان به مخاطب است. زیبا جمزاد، رئیس سابق بخش گیاهشناسی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع؛ بهروز ملکپور، دومین رئیس این مؤسسه و عادل جلیلی، هرکدام به نحوی در شکلگیری این مجموعه گیاهی نقش داشتهاند، درباره تاریخچه این باغ سخن میگویند که در قالب پرونده پیشرو به مخاطبان ارائه میشود. اگرچه اسکندر فیروز در کتاب خاطراتش از نقش خود برای احداث این ذخیرهگاه ژنتیکی و رایزینی با خاندان پهلوی سخن میگوید، ولی به استناد سخنان درجشده در پرونده پیشرو، باغ گیاهشناسی ملی ایران چهارمین باغ گیاهشناسی احداثشده تا سال ۴۷ در ایران است و مرحوم حبیبالله ثابتی، نویسنده کتاب درختان و درختچههای ایران، نقش بسیار مهم و پررنگی در شکلگیری چنین مجموعهای در ایران دارد. از آنجا که باغهای گیاهشناسی در دنیا اهداف آموزشی را هم پیگیری میکنند، این باغ در زمین تیری متعلق به ارتش که خاک نامرغوبی دارد اما نزدیک به تهران است (به دلیل استقرار دانشگاههای آن زمان در پایتخت) جانمایی میشود و هیئتامنایی برای آن شکل میگیرد که درباره ساختار آن تصمیمگیری کنند. بعد از انقلاب، باغ با مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع ادغام میشود و تا حدودی جایگاه آن تضعیف میشود. جنگ و اولویتهای کشور، اجرای پروژههای آن را به تأخیر میاندازد، اما در نهایت با تلاش و پیگیری کارشناسان و مسئولان وقت، در دهه ۷۰ باز هم تکمیل کلکسیونهای گیاهی باغ گیاهشناسی پیگیری میشود تا در نیمه اول دهه ۹۰، درهای آن به روی عموم باز شود. گفتوگویی که در ادامه میآید،
مشروح سخنان عادل جلیلی، رئیس مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، درباره این ذخیرگاه ژنتیکی ارزشمند است.
چه شد که باغ گیاهشناسی ایران شکل گرفت؟ وقتی میخواهید روی حفظ تنوع گیاهی کار کنید، اولین چیزی که به ذهن میرسد، این است که این گیاهان را چگونه میتوان حفظ کرد. در دنیا دو روش برای حفاظت وجود دارد؛ یکی حفاظت در خود رویشگاه است و دیگری حفاظت در خارج از رویشگاه. حفاظت داخل رویشگاه، کاری است که سازمان جنگلها و سازمان حفاظت محیط زیست انجام میدهند. سازمان جنگلها، مدیریت و حفاظت و احیا را انجام میدهد و سازمان محیط زیست هم مسیر مناطق حفاظتشده را طی میکند. در کنار این، حفاظت خارج از رویشگاه مطرح شد. داشتن باغ در تاریخ یک مسیر تکاملی دارد. در ابتدا داشتن باغ با هدف تأمین بخشی از نیازهای انسان بوده است؛ یعنی هدف از ایجاد باغ برای تأمین نیاز غذایی بوده است. بر اساس متون تاریخ کشاورزی، زنها در اهلیکردن درختان میوه خیلی نقش داشتند؛ برای همین باغات عمدتا توسط زنها ایجاد میشد؛ زیرا لازم نبود به صحرا بروند و نزدیک خانه خود میتوانستند بذر درختی را که از طبیعت جمع کرده و تصادفی فهمیده بودند میوهاش خوشمزه است، بکارند تا تبدیل به درختی شود و دوباره از میوهاش استفاده کنند. بهاینترتیب زمینه باغبانی فراهم شد. در حقیقت تجربه انسان در زمانی که به صورت نیمهوحشی در طبیعت بود و از درختان میوه استفاده میکرد، او را وادار کرد به سمت اهلیکردن درختان میوه برود و باغات شکل گرفت. باغات ابتدا برای تأمین نیاز بود. در روستاهای ایران هم باغچهها عمدتا برای تأمین نیاز سبزی و صیفی خود فرد است. وقتی شکل شهرنشینی توسعه پیدا کرد و حکومتها بهطور جد شکل گرفتند، باغ تبدیل به یک نوع ابزار و داشته یک فرد متمول شد. از باغ بهعنوان جای تفریحی استفاده میشد؛ یعنی باغ به مرکز تفریحی خانوادههای سلطنتی یا آدمهای ثروتمند تبدیل شد. بعدها وقتی در قرن ۱۸ علم گیاهشناسی شکل گرفت، افرادی مثل لینه و… آمدند و بحث تاکزونومی گیاهی مطرح شد. گیاهشناسان یکسری گیاهان خشک را جمع میکردند و به این ترتیب زمینه پیدایش هرباریومها فراهم شد. گروهی دیگر هم بذر گیاهان را از سراسر دنیا جمع کرده و میکاشتند تا این گیاه را همیشه داشته باشند. به این ترتیب زمینه ایجاد باغات گیاهشناسی برای حفظ تنوع گونه گیاهی فراهم شد. آن زمان در کشورهای اروپایی مثل انگلستان، باغهای سلطنتی جای خوبی برای این نوع رویکردها بود. همه امکانات لازم در این مکانها بود و میتوانست تنوع گونهای را افزایش دهد. در این کشور، دانشگاهها و دپارتمانهای گیاهشناسی وجود داشت. استادان گیاهشناسی بودند و سعی کردند در یک فضای محدود برای خود باغ گیاهشناسی ایجاد کنند. در اروپا، باغهای گیاهشناسی یا از باغهای سلطنتی قدیمی هستند که تبدیل به باغ گیاهشناسی شدهاند یا بخشی از باغهای گیاهشناسی به وسیله شهرداران ایجاد شدند. همچنین باغهای گیاهشناسی کوچک و بزرگی برای دانشگاهها ایجاد شدند. این سیر تکامل و تبدیلشدن باغ از مکانی برای تأمین نیاز غذایی به مکانی تفریحی و در نهایت علمی است. به تدریج وقتی وارد قرن ۲۰ میشویم، اکثر جوامع توسعه مییابند و موضوع حفاظت گونههای گیاهی جدی میشود و باغهای گیاهشناسی تبدیل به شبکهای میشوند که به صورت عرفی بتوانند منابع گیاهی کره زمین را حفظ کنند. در کشورهایی مثل ما علوم جدید خیلی با تأخیر شروع شد. وقتی مراکز آموزشی مدرن مثل دارالفنون که امیرکبیر کار آن را شروع کرد، در ایران شکل گرفت، به تدریج علوم گیاهشناسی در یک قرن اخیر در دانشگاهها شروع شد. قدیمترین دانشگاه ما دانشگاه تهران است. همزمان دانشکده علوم در آن شکل میگیرد و گروه زیستشناسی تشکیل میشود. بعد مجموعه گیاهشناسان شروع به فعالیت میکنند. به تناسب تربیتشدن محققان گیاهشناسی، ضرورت داشتن باغ گیاهشناسی فراهم میشود. آدمهای مختلفی خیز برمیدارند که این کار را انجام دهند. مثلا میخواستند در منطقهای به نام وصفنارد که کرباسچی بعدها مجموعهای فروشگاهی را در آن ایجاد کرد، باغ گیاهشناسی ایجاد کنند.
یعنی باغ گیاهشناسی ایران اول قرار بوده که در منطقه وصفنارد ایجاد شود؟ درباره ملیبودن آن باغ اطلاع ندارم. شاید دانشگاه تهران میخواسته این باغ را ایجاد کند. اولین باغ گیاهشناسی را میخواستند در وصفنارد ایجاد کنند. خیلی روی آن کار کردند. بعد نمیدانم چرا موضوع را رها کردند. بعد در پردیس کشاورزی دانشگاه تهران که دانشکده منابع طبیعی و کشاورزی کرج است، باغ گیاهشناسی ایجاد شد.
آیا قدمت دو باغ گیاهشناسی دانشگاه تهران و باغ گیاهشناسی نوشهر از باغ گیاهشناسی ملی ایران بیشتر است؟ بله؛ قدمت این باغها بیشتر است و قبل از باغ گیاهشناسی ملی ایجاد شدهاند. باغ نوشهر با شروع فعالیت تحقیقات منابع طبیعی ایجاد شد؛ عمدتا با هدف تحقیقات منابع طبیعی و یکی از شعبات آن بود. بعد از این تجربیات، احساس شد باید در خود پایتخت زمینه ایجاد باغ گیاهشناسی ملی و باغهای اقماری فراهم شود و این مسئله بهعنوان یک کار ساختاری برای حفظ تنوع گیاهی کشور انجام شود. در ۱۷ آذر سال ۱۳۴۷ شاه فرمانی صادر کرد. در خط اول این فرمان، شاه اشاره میکند که با توجه به اهمیتداشتن باغ گیاهشناسی برای پژوهش و آموزش دانشجویان و دانشآموزان باید باغ گیاهشناسی شکل بگیرد. هیئتامنایی با ریاست فاطمه پهلوی تشکیل میشود و تعدادی از وزرا مثل وزیر علوم، وزیر منابع طبیعی، وزیر اقتصاد و دارایی، رئیس دانشگاه تهران و تعدادی از افراد صاحبنظر در این زمینه عضو هیئتامنا میشوند و کار جدی را شروع میکنند. تعدادی از استادان خارجی را هم دعوت میکنند. یکسری کارشناسان داخلی را که خیلی از آنها جوان بودند، دعوت میکنند تا زمینه تأسیس باغ گیاهشناسی ملی ایران را فراهم کنند.
وقتی شاه هیئتامنا را تشکیل میدهد، محل استقرار باغ گیاهشناسی در موقعیت فعلی پیشبینی میشود؟ گزینههای دیگری برای محل احداث باغ کاندیدا نمیشود؟ دقیقا نمیدانم بینشان چه بحثهایی میشود، اما این را میدانم که از ابتدا روی زمینهای چیتگر مستقر میشوند که آن زمان میدان تیر چیتگر بود و بخشی از زمینهایی بود که در اختیار ارتش بود. این بخش را جدا میکنند و شروع به نقشهبرداری و مطالعه میکنند. این زمین در آن زمان درمنهزار بود و چیز خاصی نبود؛ فضای طبیعی بود. شروع به مطالعه میکنند و کارشناسان خارجی هم برای کار دعوت میشوند. نقشه اصلی تدوین میشود. چندین بار این نقشه اصلاح میشود و بعد کار را شروع میکنند. طبیعتا در منطقهای که بارندگی ۲۲۰ میلیمتر بود، باید برای سیستم آب و انتقال برق فکری میکردند. دو حرکت برای تأمین آب انجام میشود؛ یکی استفاده از آب خام کرج است و دیگری بحث زدن چاه.
قرار بود چند مترمکعب آب خام کرج به باغ اختصاص یابد؟ قرار بود ۱۸۰ لیتر در ثانیه به باغ اختصاص بدهند.
انتقالش قرار بود از طریق لوله انجام شود؟ بله؛ لوله را کشیده بودند و به باغ رسیده بود. چند سال اینجا با همان آب اداره میشد. ما اخیرا بر اساس صحبتی که با مسئولان وزارت نیرو و خانم دکتر ترابی، مدیر کل مربوطه داشتیم، دنبال زندهکردن همان حقابه از آب خام کرج بودیم. دکتر ترابی گفت برای اینکه این حقابه احیا شود، باید سوابق آن را استخراج کنید. ما آن سوابق را استخراج کردیم. دقیقا آب به باغ رسیده بود. در آن زمان حقابه هم پرداخت کرده بودند. بعدا فکر میکنم به خاطر پرداخت پول آب، به چاه روی میآورند و چاه میزنند.
پولی که برای آب پرداخت میکردند چقدر بود؟ فکر کنم رقم آن به نسبت بالا بود؛ چون دقیقا در یکی از نامههایی که آن زمان مرحوم دکتر محمدحسین جزیرهای، رئیس سابق سازمان جنگلها، ردوبدل میکند، پیشنهاد میکند به خاطر این هزینهها چاه بزنیم. چیزی بین خودشان مطرح میشود و شش چاه میزنند که ۲۰۰ لیتر آبدهی داشت. لولههای اصلی کشیده میشود و پستهای برق نصب میشود. چاهها نیازمند نیروی برق هستند. بعد از این اقدامات کار اجرائی را شروع و روی سه قطعه کار میکنند.
از ابتدا وسعت باغ همین قدر بود؟ همین میزان بود. از ابتدا ۱۵۰ هکتار بود.
هیچ حاشیه یا حریم امنی برای باغ در نظر گرفته نشده بود؟ در آن زمان وقتی باغ ایجاد میشود، همزمان عملیات اجرائی پارک چیتگر هم شروع میشود و این پارک در حال توسعه بود. باغ گیاهشناسی از سمت شرق و جنوب شرق به پارک چیتگر وصل بود و در واقع در محاصره پارک چیتگر بود. ضلع دیگر باغ پایین اتوبان جدید تهران – کرج بود و از سمت غرب هم به وردآورد وصل میشد. عارضه خاصی در این منطقه نبود که به آن فکر کنند؛ زیرا همه عرصهها، عرصههای ملی بود. در همان ابتدا روی قطعه نمایشی که باغ صخرهای است، کار میکنند. یک گروه هم روی قطعه خزر و جنگلهای هیرکانی کار میکنند.
یعنی در مجموع دو قطعه را کار میکنند؟ بهجز این دو قطعه، روی شاکای هم کار میکنند. میتوان گفت که شاکای بیشتر یک قطعه بادشکن بود. آنها دور باغ را بادشکن ایجاد میکنند. شاکای مقداری عمیقتر است، ولی در دور تا دور باغ درختکاری صورت میگیرد. مثل اینکه سرعت باد مانع کار بود. همزمان یک تحول فکری در خودشان ایجاد میشود. احساس میکنند صرفا با داشتن باغ گیاهشناسی نمیتوانند هدف حفظ تنوع زیستی را پیگیری کنند. به همین خاطر همزمان با ایجاد باغ، هرباریوم مرکزی ایران هم در این مجموعه شکل میگیرد؛ یعنی یک گروه فقط متمرکز شده بودند که بروند گیاهان ایران را جمع کنند و زمینه کار گیاهشناسی و تاکسونومی هم در حال فراهمشدن بود. از کارشناسان جوانی که جذب شده بودند، خانم دکتر جمزاد که آن زمان مهندس بود، عمدتا در باغ کار میکرد. دکتر مصطفی اسدی، کارشناس جوان عمدتا در هرباریوم بود. به تدریج کارها از هم جدا میشد و شکل میگرفت.
خارجیهایی که در باغ بودند، چه کسانی بودند؟ افراد خوشنامی بودند. در گیاهشناسی پروفسور وندلبو بود که در هرباریوم کار میکرد. یکسری از کارشناسان دیگر هم بودند که اینها صرفا در باغ کار میکردند. محققان و کارشناسان خارجی شامل ویل اینگورسن، ویلیام بسلر، جان هارتلی، ورنیکه، گورال و جورج کبهام بودند. کارشناسان ایرانی در رده ستادی کوهنی، شجاعی، نظیری، دلروز، حبیبالله توکلی، مهاجری، کرمی، شکیبی و علیزاده بودند. در رده تکنسین، محمود رستگار، حاجقلی قهرمانی، علیمحمد محمدی، کشاورز، کریم کریمینوروزی و تکنسینهای ساختمانی یزدی و نهرخلجی بودند. در رده تکنیسین آبیاری، قربان نیکچهر، رشید ذوالفقاری و محمد زمانی و در رده باغبانها اسکندری، بیات، جافری، سبحان آذرگشت، ملنگ آذرسا، علی علیمحمد، غلامحسین خسروی، غلامحسن خسروی، عبدالله پیری، عبدالله مشکیماجلان، مرتضی مشکیماجلان، برادران کدخدایی و ذبیحی به عنوان مسئول امور کارگران بود. در دورهای به این نتیجه میرسند که باغ گیاهشناسی باید بهصورت یک مجموعه باشد. مثلا باغ گیاهشناسی کیو لندن یک مؤسسه تحقیقات گیاهشناسی است اما به این نام شناخته میشود. فکر میکنم در آن زمان برای اینکه محدودیت ساختاری پیدا نکنند، تلاش میکنند نام این مجموعه را به مؤسسه گیاهشناسی ایران تبدیل کنند.
در اساسنامه تغییر ایجاد میکنند و نام مجموعه را به نام مؤسسه گیاهشناسی ایران تغییر میدهند؟ اولین فرمان که صادر شده بود، باغ شروع به ایجادشدن میکند. کار مطالعه را انجام میدهند تا یک ساختار قویتر و جدیتر را مطرح کنند. نهایتا ۱۲ بهمن سال ۵۵ اساسنامه باغ گیاهشناسی به اساسنامه مؤسسه گیاهشناسی ایران تبدیل شده و ابلاغ میشود. این اساسنامه از طرف خود شاه ابلاغ میشود و در مجلس شورای ملی و سنا تصویب نمیشود. در حقیقت ساختار تقویت میشود. سال ۴۷ همزمان قانون تأسیس مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع با پیشنهاد وزارت منابع طبیعی در مجلس شورای ملی تصویب و این تشکیلات با هیئت امنا و ساختاری قوی تشکیل میشود اما باغ گیاهشناسی یا مؤسسه گیاهشناسی از طرف دربار بیشتر هدایت میشد. سال ۵۴، سازمان تحقیقات تشکیل میشود و مؤسسه تحقیقات جنگلها و مرتع، ذیل سازمان تحقیقات میروند باوجوداین، همچنان مؤسسه گیاهشناسی مستقل عمل میکند؛ این روند تا پیروزی انقلاب ادامه مییابد. از سال ۵۶ که میشود گفت شروع انقلاب است، دیگر برنامههای باغ گیاهشناسی عملیاتی نمیشود و فقط باغ گیاهشناسی باقی میماند. سال ۵۷ تلاطمهای انقلاب این مجموعه را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد زیرا اسم باغ گیاهشناسی آریامهر بود و برداشتهای انحرافی از آن وجود داشت.
اسکندر فیروز در کتاب خاطراتش ذکر میکند که با شاه برای ایجاد باغ رایزنی کرده و باعث میشود که این مجموعه ایجاد شود. نقش اسکندر فیروز در ایجاد باغ چقدر بود؟ اصلا قبل از ایجاد باغ گیاهشناسی ملی ایران، آن فکری که باید در ایران باغ گیاهشناسی درست شود، در کشور مطرح شده بود. باغ گیاهشناسی نوشهر ایجاد شده بود که قدیمیترین باغ گیاهشناسی ماست. در دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران، باغ گیاهشناسی ایجاد شده بود. یعنی باغ گیاهشناسی مقوله جدیدی نبود که به شاه بگویند میخواهیم یک باغ گیاهشناسی جدید ایجاد کنیم. ولی میشود گفت که او تحول ساختاری را مطرح کرد. من نمیدانم بین اسکندر فیروز و شاه چه گذشته است، ولی مطمئنا پیشنهاد دادند که یک ساختار قوی تحقیقات گیاهشناسی در قالب باغ گیاهشناسی شکل بگیرد. اسکندر فیروز دبیر کل هیئت امنای باغ بود و رئیس این هیئت امنا فاطمه پهلوی بود. نام شخصیتهایی مثل دکتر ثابتی هم در باغ مطرح بود. از او آثاری مثل درختان و درختچههای ایران باقی مانده است و استاد دانشگاه تهران بود. بعد از ایجاد باغ، مدیر اجرائی باغ آقای محمدباقر چایچی میشود. او از یک خانواده معروف، سنتی و مذهبی تبریزی است. چایچی کار اجرائی باغ را به عهده میگیرد. هیئت امنا هم نقش تصمیمگیری خود را داشته است. اجرای تصمیمات روی دوش آقای چایچی تا پیروزی انقلاب بوده است.
انقلاب میشود، نام باغ آریامهر بود و خیلی از مکانهایی که اسم آریامهر روی آن بود یا متعلق به وابستگان رژیم بود، مصادره میشود. چه شد که باغ مصادره نشد. حتی شنیدهام که اقداماتی برای مصادره باغ انجام میشود. این شنیدهها صحت دارد؟ باغ گیاهشناسی متعلق به خانواده سلطنتی نبود. نهادی ذیل دربار بود. یک کار علمی انجام میداد. کسی نگاهش این نبود که این مجموعه متعلق به یکی از اعضای خانواده سلطنتی است که بروند آنجا را مصادره کنند. ولی موضوعات انحرافی زیادی مطرح بود. میگفتند اینجا محل گردشی و تفریحی بوده و اینجور چیزها مطرح میشد که برداشتهای نادرست ایجاد میکرد. خیلیها نمیدانستند اینجا چه میگذرد زیرا محل بازدید نبود. بعضیها خیال میکردند داخل باغ چه کار میکنند.
یعنی فکر میکردند شاه باغ را برای تفریح خودش ساخته است؟ بله. احتمالا برداشت میشده که اینجا یک باغ سلطنتی است.
چیزی شبیه به عشرتکده ناصرالدین شاه؟ این را نمیدانم اما در کل عنوان باغ آریامهر را خیال میکردند که یک باغ سلطنتی است، در حالی که اینگونه نبود. کارشناسان خوبی در مدت هفت تا هشت سال از تأسیس باغ تربیت شده بودند که حافظ باغ شدند. توانستند مسئولانی را که بعد از انقلاب آمده بودند، توجیه کنند.
چه کسی در توجیه مسئولان بعد از انقلاب نقش داشت که باغ به همین شکل باقی بماند. باغ به سرمایهگذاری عظیمی هم نیاز داشت. چه کسی مسئولان را متقاعد به سرمایهگذاری برای باغ کرد؟ همزمان اتفاقی که افتاد که به نظر من اتفاق خوبی بود و به ماندن باغ کمک کرد، این بود که این مجموعه سریع به مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع منتقل شد. در آن زمان این مؤسسه، ایستگاه تحقیقاتی در سراسر کشور داشت. مثلا ایستگاه البرز را در کرج و ایستگاه نوشهر را در شمال داشت و جاهای مختلف، دارای ایستگاه بود ولی دفتر خودش در مینیسیتی بود. وقتی باغ را در اختیار مؤسسه قرار میدهند، ساختمان مرکزی (فعلی) در حال نهاییشدن بود. کارشناسان مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در این ساختمان مستقر میشوند، البته باغیها اول از این ادغام خوشحال نبودند اما حضور مؤسسه تحقیقاتیها باعث میشود لابی کنند که این محل باغ گیاهشناسی است و نه چیز دیگر. دکتر بهروز ملکپور برای مدتی رئیس مؤسسه میشود. خداوند رحمت کند، مهندس پرویز باباخانلو، خیلی لابی و پیگیری میکند. تلاش این افراد باعث میشود دیگر آن ذهنیت از بین برود. یکی از معاون وزیرهای کشاورزی در اینجا سخنرانی میکند و یک برداشت کودکانه و ابتدایی از باغ میدهد که اینجا محل عیش و عشرت بوده است. همه خیلی تعجب میکنند و به حرفهای توهینآمیز او اعتراض میکنند و میگویند اینجا محل کار علمی بوده است. همزمان که مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در اینجا مستقر میشود، جنگ شروع میشود. اساسنامه باغ از بین میرود. فقط پستهای باغ به پستهای مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع اضافه میشود و ذیل بخش گیاهشناسی شکل میگیرد. جایگاه ساختاری باغ به شدت پایین میآید. بعدا دکتر تقی شامخی و افراد و شخصیتهای مختلفی رئیس مؤسسه میشوند اما نه اینقدر امکاناتی داشتند که میشد کاری کرد و البته هنوز آن نگاهها بود بنابراین باغ توسعه پیدا نمیکند. اما همه تلاش میکنند اینجا را حفظ کنند. در این مدت یکبخشی در قطعه نمایشی وجود دارد که سعی میکنند روی این قطعه کار کنند.
این قطعه چقدر وسعت داشته است؟ این قطعه حدود دو تا سه هکتار بیشتر نیست. برخی اقدامات در آن انجام میشود. مثلا دکتر علیاصغر معصومی در روزهایی که مسیر مترو را درست میکردند، رئیس مؤسسه بود و برای ایجاد توپوگرافی قطعه هیمالیا از متولیان مترو میخواهد که خاکهای مسیر مترو را به مؤسسه منتقل کنند. باغ به همین شکل میماند ولی حفظ میشود.
عدم تغییر شکل باغ به مدت طولانی ناشی از بیپولی بوده است یا ناشی از نگاه منفی به باغی که باغ آریامهر بود؟ وقتی باغ ذیل وزارت کشاورزی آمد، فکر میکنم مدیران اولیه درک درستی از موضوع گیاهشناسی نداشتند. باغ گیاهشناسی را خوب نفهمیده بودند. عمدتا نپرداختن به باغ هدفمند نبود. اصلا نمیدانستند باغ چیست. تحقیقات جنگلها و مراتع نیز موضوعات مختلف بیابان، جنگل و مرتع داشتند به همین خاطر موضوع باغ گیاهشناسی زیاد مورد توجه قرار نمیگیرد. تا اینکه من ۲۴ اسفند ۷۰ دکترایم را از انگلستان گرفتم و فارغالتحصیل شدم و به ایران برگشتم. فروردین ۷۱ مهندس امانپور، معاون تحقیقات وزیر جهاد سازندگی، وقتی من به ایران آمدم و من را دید، اولین جایی که من را آورد مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع بود. رفتم قطعات باغ را دیدم. به من گفتند شما از فردا معاون پژوهشی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع خواهید شد.
در آن مقطع رئیس مؤسسه چه کسی بود؟ دکتر معصومی رئیس مؤسسه بود. تازه مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع به جهاد سازندگی منتقل شده بود. در سال ۶۹ و زمانی که من به ایران آمدم، یک سال بود که این مجموعه ذیل وزارت جهاد سازندگی بود. من ۲۳ اردیبهشت سال ۷۱، معاون پژوهشی مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع شدم. همزمان دکتر جمزاد که مهندس بودند، معاون بخش گیاهشناسی بود. با او آشنا شدم. خانم باسوادی هستند و از ابتدا در باغ گیاهشناسی بودند و از باغ شناخت جدی داشتند. چهار تا پنج ماه بعد، دکتر مصطفی جعفری به جای دکتر معصومی رئیس مؤسسه شد. من را به عنوان معاون پژوهشی به دکتر جعفری معرفی کردند و حکم رئیس بخش گیاهشناسی خانم دکتر جمزاد را دادم. حضور من بهعنوان معاون پژوهشی به دلیل تخصص و نگاه تنوع زیستیای که داشتم به همراه خانم دکتر جمزاد که شناخت خوبی از باغ گیاهشناسی داشت و از کارشناسان اولیه باغ بود و از سال ۵۲ استخدام شده بود، باعث شد که کار روی باغ گیاهشناسی را شروع کنیم و در واقع مسیر سختی را شروع کردیم. مسیر سخت در ابتدا این بود که باید هویت باغ گیاهشناسی را زنده میکردیم. این کار خیلی سخت بود. بعضی وقتها برخی مسائل تصادفی جمع و کار خوبی ایجاد میشود. اینها را آدم نباید به حساب خودش بگذارد. وزیر جهاد کشاورزی آن زمان آقای فروزش بود. آقای امانپور معاون تحقیقات بود. دکتر فلاح رئیس سازمان جنگلها بود و موضوعی تحت عنوان برگزاری هفته منابع طبیعی و روز درختکاری مطرح شد. لابیهایی صورت گرفت و قرار شد سعی کنیم هفته منابعطبیعی را در باغ گیاهشناسی برگزار کنیم. همین برگزاری مراسم در این محل، زمینه شناساندن موضوع باغ و زندهکردن هویت باغ را فراهم کرد. ما تحت عنوان هفته منابعطبیعی در ۱۵ اسفند ۷۳ و ۷۴ شروع به درختکاری کردیم. از قبل با وزارتخانه و سازمان جنگلها لابی میکردیم تا سازمان جنگلها یک مقدار منابع مالی برای این موضوع اختصاص بدهد تا هفته را برگزار کنیم. آن زمان به گرانی امروز نبود. با همان پولی که آقای فلاح برای برگزاری هفته منابعطبیعی میداد، یکقطعهای را شروع به کار میکردیم.
گفتید سه قطعه در قبل از انقلاب ساخته شده بود. الان باغ چند قطعه دارد؟ در حال حاضر ۲۲ قطعه دارد.
طرح از اول نوشته شده بود و شما آنچه را که نوشته بودند، اجرا کردید یا تغییری در طرح اولیه ایجاد کردید؟ از قدیم به ما فقط یک مسترپلن رسیده بود. فقط نقشهای که نشان میدهد اینجا قطعه البرز یا… است. وسعت دورش را خط کشیده و گفته بودند که اینجا البرز است. فقط قطعات جانمایی شده بود. مقداری هم از نظر توپوگرافی کار کرده بودند. زاگرس و البرز را خاک ریخته بودند. مثلا جایی چاله درست کرده بودند و خاک آن را در قسمت دیگر تپه درست کرده بودند. وقتی شروع به کار کردیم، باید داخل قطعات را طراحی و اجرا میکردیم.
درباره اینکه طراحی و اجرا میکردید، بیشتر توضیح دهید؟ یعنی چه کاری انجام میدادید؟ مثلا در قطعه البرز جنوبی تپههایی بود که باید بر اساس شرایط خود البرز جنوبی و گیاهانی که روی تپههای این منطقه هستند، طراحی میشد یا دشتها، آبشارها، رودخانهها و… را طراحی میکردیم. مشخص میکردیم چه گونه گیاهی باید اینجا مستقر شود. در البرز جنوبی چه گونههای خاصی داریم و کدامها باید اینجا مستقر شوند. در البرز جنوبی قرار شده بود که یک آبشار و یک مسیر رودخانه ایجاد کنیم.
این طراحی مسیر را اساس گشت و گذار در طبیعت و الگوگرفتن از طبیعت تشخیص دادید؟ من در طراحی منظر، سبکم نزدیک به طبیعت است. ما گشتهایی که در طبیعت داشتیم، بررسی کردیم که صخرهها در طبیعت البرز جنوبی چگونه است، برای اینکه شرایط را به طبیعت نزدیکتر کنیم. وقتی بازدیدکننده فضای البرز جنوبی را میبیند، نباید احساس غریبگی کند و آن قطعه باید همان هویت البرز جنوبی را داشته باشد. البته کمی فشردهتر و زیباتر ایجاد میشود. ما آمدیم در این قطعه یک آبشار ایجاد کنیم، یادم هست که به سنگ نیاز داشتیم. شرکتی در منطقه طالقان پیدا کردیم تا سنگ گرانیت برایمان بیاورد.
مصالح را میخریدید؟ به خاطر میآورم زمان آقای هاشمی رکودی در کار به دلیل تورم ایجاد شده بود. شرکتی آمد و گفت که اگر میخواهید صخره کار کنید، کار من معدن سنگ است؛ اما کسی این سنگها را نمیخرد. به او گفتم که الان پول ندارم؛ ولی سنگها را بیاورید. هر موقع بودجه به دست ما رسید، به شما میدهیم. فکر میکنم نزدیک به یک سال یا دو سال بعد پولش را دادیم؛ اما یک سال کامل برای ما سنگ آورد. از سنگهای ۵۰۰ کیلوگرمی تا سنگ ۱۵ تنی را به باغ آورد. خیلی برای ما ارزان تمام شد. وقتی سنگها را تمام کردیم، یادم بود برای ایجاد آبشار البرز تصمیم گرفتیم پیمانکاری بیاوریم که این آبشار را اجرا کند. پیمانکار گفت برای اجرای آن ۶۰۰ میلیون تومان پول میخواهم. آن زمان کل بودجه مؤسسه ۶۰۰ میلیون تومان بیشتر نبود. امکانات شامل ماشینآلات، لودر، بولدوزر و جرثقیل از قبل از انقلاب برایمان مانده بود و در باغ داشتیم. راننده و کارشناسان آن هم بودند. بههمینخاطر یک کارگروه را تشکیل دادم. در این کارگروه کارشناسان مختلفی بودند. ماه رمضان بود، خودم با کارشناسانی که رؤسای مختلف بودند، کار را شروع کردیم. کار آبشار دوماهو نیم طول کشید. هر روز هشت صبح تا دو بعدازظهر صخرهگذاری میکردیم. باید بتونریزی میکردیم و میگذاشتیم بتون خشک شود و روز بعد لایه بعدی را کار میکردیم. بعد از دوماهونیم آبشار البرز جنوبی را ایجاد کردیم. بعد آقای رستگار کار صخرهگذاری حاشیه رودخانه کوچک را ادامه داد. جلوی آبشار باید وتلند ایجاد میشد. ما در البرز جنوبی انواع وتلند (اکوسیستمهای آبی) را داریم. البرز جنوبی مثل تالاب انزلی نیست. عمدتا چشمهسارهایی هستند که حالت ماندابی دارند که گوشهای را مرطوب میکند و چمنزارها شکل میگیرند. سفرهای مختلفی با دکتر معصومی داشتیم که بیشتر کار علمی میکرد. با خانم دکتر جمزاد سمت جاده چالوس رفتیم. نهایتا آمدیم روی وتلندها طراحی کردیم که کاملا یک وتلند واقعی شود. خاکبرداری و خاکریزی کردیم و منتظر شدیم خاک کوبیده شود. از طبیعت و چمنزارهای مختلف در البرز جنوبی از فیروزکوه تا طالقان، به اندازه یک آجر طبیعت را برش دادیم و در هر متر از محوطه البرز مرکزی یک برش از این چمنها را قرار دادیم. آب را باز کردیم. در این رویشگاه ماندابی که ایجاد شد، ۶۵ گونه گیاهی از طبیعت ماندابی البرز جنوبی به باغ منتقل شد و خیلی زیباتر از رویشگاه ماندابی که در البرز جنوبی داشتیم، ایجاد کردیم. عین همین اقدام در تپههای البرز جنوبی هم انجام شد و در سفرهایی که من و خانم دکتر جمزاد و کارشناسان مختلف به دره لار در فصلهایی داشتیم، گیاهان را به مؤسسه منتقل کردیم و کارشناسان جوانتر که بهتدریج آمدند، این قطعه را غنیتر کردند و البرز جنوبی به معنای واقعی نماینده گونههای البرز جنوبی شد. عین همین روند درباره زاگرس یا مثلا آربراتوم هم اتفاق افتاد. برخی مواقع یک پایاننامه دانشجویی که از دانشگاه میآمد، یکی از همکاران ما استاد راهنمای مشترک میشد. دانشجو میآمد روی طراحی قطعه مدنظر (مثلا آربراتوم) کار میکرد. نقشه که میآمد و پایاننامه را دفاع میکرد، ما روی آن نقشه کار میکردیم، آن را نهایی میکردیم و براساس چنین نقشهای شروع به اجرا میکردیم.
شما به آن دانشجو کمک مالی میکردید؟ این تصمیم در راستای این بود که با پول کمتر طراحی باغ را به نتیجه برسانید؟ دانشجو این کار را برای اجرای پایاننامهاش انجام میداد و طبیعتا برای اجرای پایاننامهاش ما کمک میکردیم.
کمک مالی میکردید؟ ما کمک مالی میکردیم.
این مسئله باعث میشد پول کمتری برای طراحی بدهید؟ بله، پول کمتری میدادیم. میتوانم به شما بگویم که باغ گیاهشناسی را با دست خالی ایجاد کردیم. پیمانکار برای ایجاد آبشار البرز فقط ۶۰۰ میلیون تومان طلب کرد. وقتی که اجرا شد، کل هزینه اجرای این آبشار با وقت و پرسنلی که گذاشتیم، ۴۳ میلیون تومان تمام شد. طراحیهایی که استادان اینجا با دانشجو کار میکردند، اگر بیرون میدادیم، کلی هزینه باید پرداخت میشد و معلوم نبود که چه چیزی از کار درمیآید.
من جواب یکی از سؤالاتم را نگرفتم. گفتید باغ ۲۲ قطعه دارد. از ابتدا آن ۲۲ قطعه در طرح اولیه بود یا شما به آن قطعه اضافه کردید و چیزی از آن کم کردید؟ ما برخی اسامی را تغییر دادیم. قطعات جدید مطرح کردیم. برخی قطعات هم مربوط به قبل بود و اسمش بود، همانها را ادامه دادیم. طبیعتا قطعه اروپا به این شکل نبود. برای قفقاز، آذربایجان را مطرح کرده بودند که ما قفقاز را گذاشتیم. قطعات مختلفی مثل گیاهان دارویی نبود، خودمان ایجاد کردیم. یا مثلا روی چهار باغ که وسط باغ است، طراحی عمدتا خودمان بود و بعد از انقلاب انجامش دادیم. میتوانم بگویم بالای ۷۰ تا ۷۵ درصد باغ را خودمان طراحی کردیم و خودمان ایجاد کردیم. راحت میتوانم بگویم که کل نیروهایی که در باغ کار کردند، کارشناسان خیلی خوب، کارگران و باغبانان خیلی خوب در ایجاد مجموعه نقش داشتند. باغبانهایی در باغ بودند که اکنون رفتهاند و جایشان خیلی خالی است. زحمت زیادی هم کشیدند. محوریت از نظر طراحی منظر اصلی با خود من بود. از نگاه ترکیب گیاهی خانم دکتر جمزاد بود که با این اکیپها کار میکرد. من وسوسه نشدم که مسئولیتهای مختلف بپذیرم و همین جا باقی ماندم تا این پروژه به سرانجام رسید.
چه مدت شما در باغ مسئولیت داشتید؟ سال ۷۱ تا ۸۴ معاون بودم و رئیس مؤسسه شدم. تمرکزم روی باغ بود. بعد در اواخر سال ۸۳ و دولت خاتمی، سفیر ایران در فائو شدم و ارتباطم را از باغ قطع نکردم. بهعنوان مجری پروژه باغ گیاهشناسی بودم. آن زمان خانم دکتر جمزاد رئیس بخش گیاهشناسی بود. دکتر محمدحسن عصاره هم رئیس مؤسسه بود. در دولت احمدینژاد من از رم برگشتم و تمرکزم روی کار علمی و باغ بود؛ اما کار عمرانی متوقف شد. در این مدت بیشتر گونه به باغ اضافه کردیم. دور بعد که رئیس بعدی آمد، متأسفانه یک مدت کارهای من کُند شد و ارتباط من با باغ تا ۹۲ قطع شد. در سال ۹۲ متأسفانه یک اتفاق بد افتاد و این باغ را به شرکتی برای عروسی اجاره دادند. فاجعه بود. قضات دادگاهها خیلی کمک کردند. قوه قضائیه خیلی کمک کرد که این باغ را نجات دادیم. سال ۹۲ با دولت آقای روحانی دوباره به باغ برگشتم. خانم دکتر جمزاد هم دوباره برگشت و کار را ادامه دادیم.
گفتید گونههای گیاهی را از طبیعت میآورید. در قطعات خارجی گونهها را چگونه تأمین کردید؟ ما یک ارتباط شبکهای با تمام باغات گیاهشناسی دنیا داریم. به جز باغهای گیاهشناسی که در اسرائیل است، با تمام باغهای گیاهشناسی دنیا در ارتباط هستیم. تبادل بذر بین باغات گیاهشناسی یک رسم است؛ زیرا میخواهند با هم گونههای گیاهی را حفظ کنند. ما سالانه ۴۰۰ تا ۵۰۰ گونه گیاهشناسی جدید از باغات گیاهشناسی میآوریم و در قطعات خاص علمی مثل قطعه سیستماتیک که قطعه خاص ایران نیست و برخی قطعات که خارجی هستند، میکاریم؛ یعنی برای قطعات ایرانی از طبیعت گونه جمع میکنیم و قطعات خارجی را از باغات گیاهشناسی دنیا تأمین میکنیم.
در مسائل مالی باغ و سرمایهگذاری برای تکمیل باغ چه کسانی بیشتر نقش داشتند. قبل از انقلاب اوضاع مالی باغ بهتر بود یا بعد از انقلاب؟ طبیعتا قبل از انقلاب، چون مستقیم به دربار وصل بود. گرفتن بودجه راحتتر بود؛ ولی نمیدانم وضع مالی آنها چگونه بود. بعد از انقلاب باغ ردیف بودجه نداشت. آقای امانپور آن زمان معاون تحقیقات وزارت جهاد سازندگی بود و خیلی کمک کرد و در سازمان برنامه لابی کرد تا ردیف باغ گیاهشناسی برگشت. در دولت آقای هاشمی ما ردیفهایمان بودجه درستی نداشتند؛ ولی همین هفتههای منابع طبیعی که برگزار میشد، سازمان جنگلها تحت این هفته کمکهایی میکرد؛ اما پیشرفتهای ما خیلی کُند بود و خیلی اذیت میشدیم. مشکل این است که اصلا در ایران چون با نگاه الگوی توسعه جلو نمیرویم، وقتی چنین الگویی نیست، همه چیز دارای اهمیت است. شما با هزاران مسئله اولویتدار روبهرو هستید و پول هم محدود است. یک جایی باید به آموزشوپرورش بپردازید. یک جا زیرساختها را درست کنید. یک جا تحقیقات را درست کنید. در چنین فضایی، گرفتن بودجه خیلی سخت است؛ زیرا رقابت بین مدیران است، برای اینکه پول بکنند. این روش خوبی نیست. اگر الگوی توسعه باشد، دولتها دو، سه یا چهار اولویت دارند و هزار اولویت ندارند. بخش خصوصی هم در این فضاها نیست. راحت میتوانم بگویم که بخش خصوصی ایران بیهویت است و دنبال منافع خاص خود است. برای گرفتن بودجه بدترین و سختترین وضعیت را داشتیم. شاید اگر بودجه در اختیار من بود، این مسیر ۳۰ساله را در پنج سال طی میکردم. روند ورود گیاه به باغ طولانی است و همیشه باید گیاه به باغ بیاید؛ ولی زیرساختها را میتوانستم در پنج سال انجام دهم. هم هزینه کمتری میبرد و هم زودتر تمام میشد؛ اما آرزوهای من و پشتیبانیها باعث شد مثل لاکپشت مسائل را حل کنم و پروژههای مثلا دوساله را در ۱۰ سال تکمیل کنم. ردیف بودجهای که زمان آقای فروزش و امانپور برقرار شد، کمک کرد. یک اتفاق خوب در زمان دولت خاتمی افتاد. آن زمان مهندس حجتی وزیر جهاد کشاورزی بود؛ چون تازه وزارت جهاد سازندگی و کشاورزی ادغام شده بود. مهندس حجتی شورای اقتصاد را به باغ گیاهشناسی آوردند و در آن زمان رئیس سازمان برنامه ستاریفر بود که خیلی کمک کرد. دکتر بخشنده که از طرف وزارت جهاد کشاورزی در شورای اقتصاد بود، جلسهای در باغ گیاهشناسی گذاشت و در این جلسه من گزارش دادم و ردیف بودجه باغ که تا آن زمان ۵۰۰ میلیون تومان در سال بود، افزایش یافت. مهندس حجتی هم در این جلسه حضور داشت. دکتر ستاریفر در جلسه گفت حاضرم دو میلیارد تومان به ردیف باغ گیاهشناسی اضافه کنم. یک میلیارد را مهندس حجتی و دکتر بخشنده از سرجمع بودجههای خود وزارتخانه تأمین کنند و یک میلیارد تومان هم از سازمان برنامه میدهم. مهندس حجتی و دکتر بخشنده از سرجمع بودجههای سازمان جنگلها یک میلیارد تومان برداشتند و دکتر ستاریفر هم رقمی را که اعلام کرده بود، اختصاص داد و یکباره تحولی در باغ رخ داد. با دوونیم میلیارد، در دو تا سه سال، ۵۰ تا ۶۰ درصد پروژهها را قبل از سفر به رم اجرا کردم. بعدا هم سازمان برنامه به نحوی کمک کرد. ایجاد ردیف بودجه هم که فروزش و امانپور دنبال آن بودند، دکتر بنیانی معاون وقت سازمان مدیریت بود و صدرجویان مشاور او بود که خیلی کمک کردند تا ردیف باغ را درست کنند. آمدن شخصیتها و کاشت نهال از سوی مقام معظم رهبری، مرحوم هاشمی، رؤسای مجلس و قوه قضائیه در آن زمان خیلی مؤثر بود. این افراد در باغ درخت کاشتند. شخصیتها که درخت میکارند، یک هویت تاریخی است و یک عِرقی ایجاد میشود که باید اینجا حفظ شود. اکنون هم با اینهمه مشکلاتی که دولت درباره تحریمها دارد، واقعا باغ را تنها نگذاشته است. در دنیا جامعه به باغهای گیاهشناسی خیلی کمک میکند. صنایع و شرکتها به باغهای گیاهشناسی خیلی کمک میکنند. مثلا باغ کیو لندن یک باغ دولتی است؛ ولی از بیرون خیلی کمک میکنند و جالب اینجاست که شهرداریها در کلانشهرها هم به این باغها کمک میکنند؛ اما در ایران، شهرداری از ما عوارض زیباسازی میگیرد. میتوانم بگویم باغ گیاهشناسی ملی ایران یکی از برجستهترین پروژههای محیطزیستی دنیا است. از هیچ باغ گیاهشناسی در دنیا کم ندارد. همه اینها به خاطر تلاش یک عده با نام و بینام بوده است که آن را به جایی رساندند و به سرمایه ملی تبدیل شد. در کنار این بانک ژن منابع طبیعی شکل گرفت. هرباریوم مرکزی ایران شکل گرفت و عملا در مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع، بخش گیاهشناسی با داشتن باغ گیاهشناسی ملی ایران و باغهای اقماری، بانک ژن منابع طبیعی ایران و هرباریوم مرکزی ایران یکی از قطبهای مهم گیاهشناسی در خاورمیانه و در دنیا است. این نتیجه تلاش همه است.
حبیبالله ثابتی، ایدهپرداز باغ گیاهشناسی در ایران بهروز ملکپور. دومین رئیس مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع اولین باغ گیاهشناسی ایران را دکتر حبیبالله ثابتی و پروفسور گائوبا، دانشمند اتریشی، در کرج احداث کردند. دومین باغ گیاهشناسی در دانشگاه تهران فعلی در ۱۳۱۰ از سوی دکتر ثابتی ایجاد شد. سومین مجموعه، باغ اکولوژی نوشهر فعلی است که آنهم دکتر ثابتی درست کرد. درباره باغ گیاهشناسی ملی فعلی، بهعنوان چهارمین مجموعه باغی کشور، باید بگویم اسکندر فیروز در آن زمان یک انجمن محیط زیست ایجاد کرده بود. دکتر حبیبالله ثابتی، استاد دانشگاه تهران نیز در این انجمن عضو بود. پیشنهاد اصلی احداث باغ از طرف دکتر ثابتی به اسکندر فیروز ارائه شد. آن زمان بیژن باوندی دبیر انجمن محیط زیست بود. دکتر ثابتی در آن انجمن پیشنهاد تأسیس باغ گیاهشناسی ملی را به اسکندر فیروز میدهد، اسکندر فیروز هم با شاه صحبت کرده و شاه خواهرش، فاطمه پهلوی را بهعنوان رئیس هیئت امنای باغ گیاهشناسی تعیین میکند. هویدا از اعضای هیئتمدیره این باغ بود. اصفیا، رئیس سازمان برنامه وقت، مجیدی، دکتر آموزگار، وزیر کشاورزی وقت و چند نفر دیگر عضو هیئت امنا بودند. این افراد بنیان باغ گیاهشناسی را با کمک دکتر ثابتی گذاشتند. دکتر ثابتی در آن زمان یک کارشناس خارجی به نام وندلبو را که نروژی بود، به ایران دعوت کرد. از رونماک نیز دعوت شد. این افراد کار را از یک منطقه بسیار مخروبه و سنگلاخ شروع کردند و باغ گیاهشناسی ملی را درست کردند. عقیده اصلی باغ متعلق به دکتر ثابتی بود که اسکندر فیروز به آن کمک کرد. ایجاد باغ همزمان با استخدام دکتر زیبا جمزاد بود. زمانی که دکتر زیبا جمزاد استخدام شد، این منطقه مخروبه بود و از مرحله صفر تا زمانی که در دیماه امسال جشن بازنشستگی برای او گرفتند، این فرد در باغ مشغول به کار بود. در واقع میتوان گفت خانم دکتر جمزاد، دکتر ثابتی و دکتر اسدی بههمراه دو کارشناس خارجی در ایجاد باغ گیاهشناسی سهیم بودند. در آن زمان هدف این بود که مؤسسه تحقیقات گیاهشناسی درست شود. بحث تحقیقات گیاهشناسی شامل هرباریوم و باغ بود. در اوایل انقلاب، متأسفانه باغ گیاهشناسی را با دستور دکتر عباسعلی زالی، وزیر وقت کشاورزی، با مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع ادغام کردند که بسیار کار اشتباهی است. در هیچکجای دنیا، مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع با مؤسسه تحقیقات گیاهشناسی ادغام نمیشود و این دو مجموعه باید جداگانه باشد.
خوشبختانه باغ گیاهشناسی ملی دارای هرباریومی است که نزدیک ۱۸۰ تا ۲۰۰ هزار نمونه گیاهی دارد. بیشتر گیاهان را دکتر مصطفی اسدی جمعآوری کرده است. نزدیک به ۴۰ هزار گونه توسط او و دکتر ولیالله مظفریان جمعآوری شدند. مظفریان در دوران خدمت و کار در طرحهای جامع کشاورزی و منابع طبیعی در حوضههای آبخیز ارس، کارون، سفیدرود، کرخه و… اقدام به جمعآوری گیاهان کرد و ۶۰ میلیون هکتار از مراتع ایران را تیپبندی و مطالعه کرد. دکتر علیاصغر معصومی چندین هزار گونه گیاهی ازجمله گونهای ایران را جمعآوری کرد که در هرباریوم موجود است. او هفت جلد کتاب درباره گونهای ایران نوشته است. حدود ۱۰ هزار نمونه نیز از مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع در زمان ادغام به باغ گیاهشناسی به هرباریوم مرکزی اضافه شد. من از سال ۴۲ در مؤسسه بودم و ۳۷ سال سابقه خدمت دارم و در واقع از اول در مؤسسه بودم. من از ۱۷ آذر سال ۵۷ تا آخر سال ۵۸ که مبتلا به سرطان روده شدم و سر کار نرفتم، بهعنوان رئیس مؤسسه فعالیت کردم؛ اما هر رئیسی که برای مؤسسه میآمد، با او همکاری داشتم. عادل جلیلی تخصص اکولوژی پوشش گیاهی دارد و بهترین و مؤثرترین رئیس مؤسسه در این مدت بوده است؛ زیرا دیدگاههای بسیار خوبی در آوردن اعتبارات در سه بخش جنگل، مرتع و حفاظت خاک دارد. مؤسسه را به ۱۲ بخش تبدیل کرد و هیئت علمی استخدام کرد. تعداد زیادی کتاب، مجله و تحقیقات پایهای و کاربردی ایجاد کرد.
** این مطلب از وبسایت روزنامه شرق (تاریخ ۲۳ دی ۱۳۹۹ – با عنوان سلطنت باغبانان) اقتباس شده است.**
https://medplant.ir/?p=36480