شرکت شفای کردستان، نمونهای موفق از نهادینه کردن طب بومی کشور
مصاحبه با آقای برهان حسینی، موسس مجموعه ی شفای کردستان
.
به نقل از مستند ویژه سومین جشنواره گیاهان دارویی، فرآورده های طبیعی و طب سنتی ایران – ۱۵ تا ۱۸ شهریورماه ۱۳۹۵ (به کوشش تیم پژوهشی شبکه خبری آموزشی گیاهان دارویی)
(توجه: متن کامل این مقاله در فایل مستند موجود می باشد. با کلیک نمودن بر روی گزینه بالا می توانید آن را دانلود نمایید.)
.
با سلام، لطفاً خودتان را معرفی فرمایید.
سلام بر شما و بر همه ی دوستداران طبیعت و تندرستی و تعالی. بنده برهان حسینی هستم، ۶۱ ساله و بانی مجموعه ی شفای کردستان به عنوان نمونهای از طب بومی کشور. [کُردستان=کردستان. همدلی ملی ایجاب می کند الفبای کتابت کردی را در چند سطر به هموطنان تقدیم کنم: علامت ضمه در نوشتار کردی همانند نوشتار لاتین و … به صورت حرف واو است: کُرد=کرد. همچنین کسره با حرف «ی»: تِهران= تیهران و فتحه با حرف «ه ـ ـه»: دَفتَر= دهفتهر. یادگیری کتابت کردی را به همه ی شما عزیزان پیشنهاد میکنم تا ضمن افزایش دوستان، از فرهنگ و ادب غنی این مرز و بوم نیز لذت برید.[
چطور شد که با طب کردی آشنا و علاقمند شدید؟
مشاهده ی نتایج درخشان درمانهای سنتی در علاج بیماریهایی که با هزینههای بیش از توان مردم منطقه (شهر و روستاهای کردستان)، درمان نمیگشت؛ از یکسو، و از سوی دیگر بهت و تعجب کودکانهی خودم (در زمانی که پنجم و ششم ابتدایی را در سالهای ۴۸ و ۴۹ طی میکردم و ۱۴-۱۳ ساله بودم) که راستی چرا این تجارب ارزشمند بومی با این همه آثار شگفتانگیر، تا این حد مهجور و کمبها است در حالی که آن روشهای درمانی حاکم و وارداتی، این همه مورد توجه است و باغ و زمین کشاورزی و فرش زیر کودکان را برایش میفروشند و در بسیاری موارد هم، دست از پا کوتاهتر، از این همه خرج و معطلی و دربهدری تهران و تبریز و … نتیجه نمیگیرند و؛ آخر سر، و از سر ناچاری، سراغ همان پیران کمتوقع محلی میآیند و با کمترین هزینه و صرف زمان، از کار اینان، نتایج مورد انتظار را به دست میآورند. پاسخ این سوال بهتآمیز، در طی سالیان متمادی تحصیل علوم و معارف اسلامی کم کم برایم روشن شد و جستجوی مطالب از منابع عربی،که بیشترین مدونات طب سنتی، به این زبان نگاشته شده است… و نهایتاً مجموعهای به نام شفای کردستان با همان انگیزه برای احیای طب بومی منطقه شکل گرفت.
چرا تصمیم به راه اندازی در زمینه ی مبنای فعالیت در طب بومی گرفتید؟
هرچه گشتم، جستجو کردم، شنیدم و دیدم به خواستهام نرسیدم؛ تا درمانی آسان و ارزان برای دردهای عزیزانم (خانواده، همشهریان، سایر هموطنان و همنوعان) پیدا کنم؛ چه در کردستانات و شمال عراق که مدتی را برای کسب علوم عربی، آنجا به سر میبردم و چه در شهرهای بزرگ کشور مانند اهواز، کرمانشاه، تهران، تبریز، اصفهان و … که در سنوات پیش از انقلاب و تا چند سالی پس از آن، مراجعه میکردم و از عطاران بزرگ این شهرها میپرسیدم و غالباً چیزی دستگیرم نمیشد و متاسفانه کار درمانهای سادهی سنتی را مرموز و پیچیده نشان میدادند و به هر علت ـ که آن وقتها نمیدانستم ـ غالباً مطلب بدرد بخوری را عرضه نمیکردند! و بعدها متوجه شدم که علت اصلی این تنگنظری و بخل و انحصارطلبیها، ظلمی تاریخی است که از زمان سلطهی غرب بر کشور و تصمیم دولتمردان وقت برای برچیدن بساط طب سنتی کشور و جایگزین کردن بستههای وارداتی و داروهای شیمیایی به جای آنها، اطبای سنتی و عطاران برجسته و باسابقه به کنج زندان ها و محرومیت از کار، و تحقیر و تهدید و انواع فشارها محکوم گشتهاند و این بازماندههای مستأصل و مهجور، راهی جز پنهانکاری برای خودشان سراغ نداشتند! (و متاسفانه اکنون نیز، طرز برخورد برخی از مسؤولان حوزهی سلامت با این بازماندههای مراکز درمانی پیشین، با کمال بیمهری و استمرار همان سیاستها است و به جای توجیه، آموزش، طبقهبندی مشاغل و مهارتهای مرتبط و…، به رد و انکار و تحقیر میپردازند و عملاً حمایت و هدایتی در کار نیست! و فاصله ها باز هم بیشتر می گردد! و همه را به یک چوب میرانند ـ چه وارث حقیقی و علاقمند به حفظ فرهنگ، چه دروغین و پولکی و مردم فریب).
این بنده ی سرگشته بیش از ۱۵ سال دوران نوجوانی و جوانی را در تکاپوی حقیقت امر به سر بردم تا به لطف پروردگار با همسرم در سال اول زندگی مشترک، نزد پیرمردی از اطبای سنتی کردستان در اطراف شهرستان پاوه در کرمانشاه رفتیم و به یاد دارم که ۲۹ تا ۳۰ نسخه از تجارب آن پیر مهجور را یادداشت کردم و وقت اذان ظهر جمعه بود و سیلی کم سابقه، نماز را ناتمام و صفهای نمازگزاران را به سوی نجات عزیزانشان در اطراف رودخانهی محل کشاند، اما من نه به صف نماز پیوستم نه به امداد و نجات؛ بلکه در خدمت پیر تازه آشنایم، ذوق زده و عجولانه به یادداشت تجارب ارزشمندشان میپرداختم که وقت ناهار بود و سیل برطرف شده و «خاصؤ ابوالمحمد» اهل روستای «تین»، با صدای بلند ـ طبق عادت پیرانی که شنوایی خود را تا حدی از دست داده بود ـ فرمودند: پسرم! این که شما میخواهی، برو خدمت خاوری در کرماشان «خاوری»، پسرم! متوجه شدی؟! دیدم دیگر حوصلهی عزیزش به سر رفته و هرچند سیل فروکش کرده بود اما خطر سیلیخوردنم از دست استاد برطرف نشده بود! واگر سیل آسا سیلی ام میزد باز دست بردار کسب علم و تجربه نبودم و سیلی استاد را خلعتی حکیمانه میدیدم. به هر حال، نام استاد خاوری را یادداشت کردم و بلافاصله پس از بازگشت از سفر، به روستای زادگاهم لون سادات در اطراف شهرستان کامیاران از توابع سنندج رفتم و کیف سامسونتی داشتم که از گونههای گیاهان بومی مورد نظر سالیانم، آن را پرکردم و با دست پر (!) نزد استاد خاوری رفتم! لابد، تصورشان این بود که ساکی پر از کتاب یا اسکناس و دلار است! وقتی آشنا شدیم و ماجرا را تعریف کردم و درب ساک را باز نمودم، برخی گیاهان داخل آن، کپک زده بود و بوی سنگین گیاهان، بوی تعفن ناشی از خفه گشتن گیاهان تر در فضای بسته که استاد را هم اذیت کرد، برایم خجالتآور بود و لیکن بشاشت و مهربانی استاد و نگاه محبتآمیزشان سریعاً حالتم را عوض کرد و چه زود متوجه شدند که واقعاً سرگشتهام و علاقهای عمیق به این وادی دارم. هر چند سالها پیش نسخهی چاپ سنگی قانون به زبان عربی و کتابهای تحفهی حکیم مؤمن با مقدمهی شادروان محمود نجمآبادی و خلاصهی طب اکبری و کتابهایی در زمینهی طب نبوی و … تهیه کرده بودم و بارها موارد متعدد آنها را مورد آزمایش و خطا قرار داده بودم، اما آگاهان خوب میدانند که طی مسیر بدون استاد باتجربه، کاری بس دشوار است و احتمال خطاها بسیار. این جرقه، همان؛ و طی دو سال آموزشهای تئوری و عملی نزد شادروان استاد حاج ابراهیم خاوری در کرمانشاه و … همان! و نجات از سرگشتگی و این شهر و آن دیارگشتن نیز همان! و شکلگیری مجموعه ای به نام زیبای «شفای کردستان» هم همان!.
…
https://medplant.ir/?p=27979
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
آقای دکتر برهان در چه روزهای حضور دارید